تفکر ...

روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد .

شخصی نشست و ساعت‌ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا

 کرد . ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی‌تواند به

تلاشش ادامه دهد .

ادامه نوشته

دشمن دانا و دوست نادان

یه روز یه ترک بود …
اسمش ستار خان بود ، شاید هم باقر خان .
شجاع بود و نترس ...

یه روز یه رشتی بود …
اسمش میرزا کوچک خان بود ، میرزا کوچک خان جنگلی ...

...

ادامه نوشته

منتظر ...

 

عاشق که شدی خطا نباید بکنی

                        حتی به خودت جفا نباید بکنی

حالا که شدی چشم به راه مهدی

                        جز بر فرجش دعا نباید بکنی

 

چشم ها را باید شست ...


زن و شوهر به محله جدید اسباب کشی کردند.
روز بعد ، خانم که در حال آماده کردن صبحانه بود
از پنجره زن همسایه رو دید که داشت لباس های شسته
شده اش را روی بند پهن می کرد.
به شوهرش گفت ...

 

ادامه نوشته

حدیث روز

 

کسی که در اصلاح نفس خود بکوشد ، سعادتمند  می شود .  

                                         غررالحکم ص 237

خاطره تلخ  ...

بعد از ظهر بود . گردان آماده مي شد که شب عمليات کند .

فرمانده گردان با معاونش شوخي داشت ، مي گفت : خوب ديشب نگذاشتي ما

بخوابيم ، پسر مردن که ديگر اين همه گريه و زاري ندارد .

 به خودم گفته بودي تا حالا صد دفعه کارت را درست کرده بودم .

 چيزي که اينجا فراوان است مرگ .

بعد دستش را زد پشتش و گفت : بيا بيا برويم ببينم چه کار مي توانم برايت بکنم .

ای شهید ...

ای شهید چرا بست نشسته ای؟؟

چرا سر در گریبانی؟؟

فدای این حیای تو ای شهید

شهید چمران

نیمه های شب هم بلند می شد نماز شب می خواند .

 

یک شب بهش گفتم : « یه کم استراحت کن . خسته ای . »

 با همان حالت خاص خودش گفت :

« تاجر اگر از سرمایه اش خرج کنه ، بالاخره ورشکست می شه ؛

ادامه نوشته

شیعه ...

خوشا به حال آن شیعه مؤمنی که علی (ع) در روایتی در توصیف ویژگی هایش

می فرمایند :

و آن زمانی است ( دوران غیبت مهدی موعود (عج)) که در آن نجات نمی یابد

 مگر مؤمن گمنام ، که اگر حضور داشته باشد شناخته نمی شود ...

ادامه نوشته

شیعه ...

امام عسکری (ع) :

به خدا سوگند آنچنان از دیده ها غایب می شود  که از هلاکت

نجات نمی یابد ، جز کسی که خدا او را در اعتقاد بر امامت

 او ثابت و استوار نگه دارد ، و او را برای دعا به تعجیلش

 موفق دارد .

                                 اثبات الهداة ، ج 3 ، ص 479 ، ح 180

 

امام خامنه ای ...

صحنه غریب

در چنین شرایطی کسی نمی توانست جلودار حسین باشد و دقایقی بعد فرمانده ی

لشگر ایستاده بود روی خاکریزی که پربود از شهید و مجروح ...

و با آرامش خاص خود حرکات دشمن را زیر نظر داشت ، اما انفجاری سخت

همه چیز را به هم ریخت ...

ادامه نوشته

شعر

 

سبک بالان خرامیدند و رفتند ، مرا بیچاره نامیدند و رفتند

 سواران لحظه ای تمکین نکردند ، ترحم بر من مسکین نکردند

سواران از سر نئشم گذشتند ، فغان ها کردم ، اما برنگشتند

 

ادامه نوشته

خداشناسی علی

مردى برخاست و گفت : اى امير مؤ منان با چه چيز خدايت را شناختى ؟

فرمود : با شكسته شدن عزم ها و همّت ها ؛

چون تصميم به انجام كارى گرفتم ...

                

ادامه نوشته

...

حدیث روز

پاداش مجاهد در راه خدا ، بیشتر از عفیف پاکدامنی نیست که می تواند

گناه کند ؛ اما پاکی را انتخاب می کند و آلوده نمی گردد . نزدیک است که فرد با عفت

 فرشته ای از فرشتگان خدا شود ...  

                                                         نهج البلاغه ، حکمت 474

خدا  و بنده

خداوند روز رستاخيز گويد :

" آدميزاد ! بيمار شدم  مرا عيادت نكردي ."

 گويد : خدايا چگونه تو را كه پروردگار جهانياني عيادت كنم ؟

ادامه نوشته

استاد ...

راستی سید مرتضی تو چه دیدی که ما نمی بینیم ؟

چشمانمان کور است وگوش هایمان کر ...

معبر تنگ است خیلی ...

میدانم برای شهید شدن فرصت باقیست ...

نمیدانم چرا این دل صاف نمی شود ...

من و رزمندگان

 

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند ... من چادر سیاهم را محکم می پوشم

 تا امانتدار خوبی برای آنان باشم ...

ادامه نوشته

پای درس استاد (5) ...

 

یک پرسش از استاد :

 

چگونه قبولی تمام کارها ، مشروط به قبولی یک عمل ،

 همچون نماز است ؟

ادامه نوشته

طبق های غذا

یک گردان نیروی انتظامی از مشهد برای انتقالم به بیرجند آمده بود .

 دو روزی میهمان !!! شهربانی بیرجند بودیم . اما ...

ادامه نوشته

نصیحت

شهید کاظمی :

 اگر می خواهید تاثیر گذار باشید …

راهی جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشید ندارید .

 

اللهم ارزقنا شهادة

درد دل با شهدا

چه سنگین شده بالم

                    و

              چه سنگین شده بارم ...

 

همه عشقم شده ...

ادامه نوشته

شیعه...

پیامبر (ص) می فرمایند :

والاترین مردم از نظر یقین ، قومی هستند در آخرالزمان ، که

پیامبر (ص) را درک نکرده اند و حجت خدا از آن ها مخفی شده ،

 آن ها به واسطه مرکب سیاه روی کاغذ سفید ( کتاب ها )

 ایمان آورده اند .

                            وسائل شیعه ، ج 21 ، ص 65 ، ج ۵۱ 

اگه دلشو داری ببین

 

 

اگه طاقت دیدنشو داری بیا ...

ادامه نوشته

استخوان

در راه تکه استخوانی نظرم را به خود جلب کرد .

 

آن سو استخوان دیگری بود و کمی آن طرف تر استخوانی دیگر و ...

 

مدت ها در آن منطقه تلاش کردم ...

ادامه نوشته

عشق است ...

ماه رمضان در راه است با همه شيريني‌هايش ؛ اما رمضان امسال در دل خود با همه

 حلاوتش ، در دل اهالي تهران غمي نهفته دارد ...

               ...

 ایشان گفتند : « آقا ! جدّاً چهار ساعت می‌خوابی » ؟

من امیدوارم آن‌هایی که می‌شنوند به دقّت بشنوند و باور کنند . ایشان فرمودند ...

ادامه نوشته

...

غر غرو ها ...

 

 

 ....

ادامه نوشته

حدیث

به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب

 حسن ظن و امیدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و

خوددارى از غیبت مؤمنان .

                                            بحارالأنوار ، ج 6 ، ص 28 ، ح 29

 

نمی ترسی ابراهیم ؟

                      هرگز ! هرگز !

و كسي كه براي خدا مي شكند از چه چيز بايد بترسد ؟ از پدر ؟ از دوست ؟ ...

ادامه نوشته

...

دوستان سلام

یه وبلاگ پیدا کردم که توش چندتا مداحی برای شهدا و دفاع مقدس داره

 پیشنهاد می کنم یه سر بهش بزنید ...

خیلی قشنگن

28 لاله

اروند ...

اروند ؛ جایی که دیوانه ام می کند ...

زل زده ام به رود ولی انگار هر چه از اروند و شب عمليات والفجر ٨

شنيده ام در سرم دور برداشته .

 فکر این که سر عزیزم را بکنم زیر آب که مبادا صدای خرخر ...

ادامه نوشته

پای درس استاد (4) ...

 

یک پرسش از استاد :

 

چرا صالحان گرفتار مشکلات هستند و مجرمان و تبهکاران ،

   در رفاه به سر می برند ؟

ادامه نوشته

برنج کوپنی

ناهار منزل آقا مهمان بودیم .

وقتی آمدند و نشستند ، انگار چیزی عوض شده باشد ،

 پرسیدند : ...

ادامه نوشته

دل خدا دوست

 

امام على عليه السلام فرمود :

دلِ خدا دوست ، رنج و سختى در راه خدا را بسيار دوست مى دارد و دل بى خبر از

 خدا ، راحت طلب است ...

پس ، اى پسر آدم ! گمان مبر كه بى رنج و سختى به مقام رفيع نيكوكارى دست يابى ؛

زيرا كه حق سنگين و تلخ است .

                                                                 مجموعه ورام : ج 2، ص ۸۷

همت ...

محو سخنان حاج همت بوديم كه در صبحگاه لشگر با شور و هيجان و حركات 

خاص سر و دستش مشغول سخنراني بود .

هميشه آنقدر صحبت هاي حاجي گيرا بود كه كسي به كار ديگري نپردازد .

سكوت همه جا را فراگرفته بود و صدا ...

ادامه نوشته

شهیده نسرین افضل

همسرم بدان که من نسرین کسی که تو را دوست دارد ،

 شهادت را هم بسیار دوست می‌دارم ،

 چون خدای خود را در آن زمان پیدا می‌کنم .

 

ادامه نوشته

شهید خرازی

محکم واستوار جلویش ایستادم و به دوستم گفتم :

" آماده باش هر وقت گفتم ، شلیک کن . "

دوستم اسلحه رابه طرف ماشین گرفت و با لهجه زیبای یزدی دو سه بار گفت ...

ادامه نوشته

خیلی نامــردیم ...

 

خیلی نامــردیم

راه را گم کــردیم

آتش سرد شدیم

از وفا طرد شدیم

معدن درد شدیم

یادمان رفت که خرج تو و من گشته شهید


 

حجاب

در حالی که عصبانی بودم وارد منزل شدم ، صدای آواز همسایه ام که بشدت بلند بود ،

 بر عصبانیتم افزود . رفتم درب منزلشون ،

گفتم : آقای محترم ، اگه امکان دارد کمی ...

ادامه نوشته

پای درس استاد (3) ...

 

یک پرسش از استاد :

     

  آیا خداوند به عبادات ما نیاز دارد که فرمان داده نماز بخوانیم و رو به کعبه بایستیم ؟

ادامه نوشته

یا حسین ...

 

حتما بخونید ...

 

   این نوشته واقعیه و از قول یه گنه کار

ادامه نوشته

آب و آتش ...

 

نگاه ها هراسان به ابراهيم و آتش بود .

 در این ميان گنجشکی به آتش نزدیک می شد و بر می گشت .

از او پرسيدند : ای پرنده چه کار می کنی ؟

ادامه نوشته

چادر امامزاده

 

خانوووووووم .... شــماره بدم ؟؟؟؟؟؟

خانوم خوشــــــگله برسونمت ؟؟؟؟؟؟؟

خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی ؟؟؟؟؟؟

ادامه نوشته

نفتی و خداشناسی ...

شخصى بود كه در قديم ، ظروفى پر از نفت را با اسب و قاطر به دهات و روستاها

مى برد ، روزى شخصى از او پرسيد كه : تو خدايت را چگونه شناخته اى ؟ !

 نفتى جواب داد ...

                                                     در محضر استاد حسن زاده آملی

ادامه نوشته

فدایی

این شهید گمنام ،

خودش را فدایی دیگر دوستانش کرده بود ...

ادامه نوشته

زندانبان

 

ای کاش انقلاب نمی شد ، ای کاش زمین دهان باز می کرد و

مرا می بلعید . دوست داشتم ...

ادامه نوشته

معرفی شهید ...

 

  شهیدان می روند نوبت به نوبت

                                          خدایا نوبتم کی خواهد آمد ... ؟

 

من میدونم بابام امشب جلوی نکیر و منکر میگه بیاین سینه ام رو

 بو کنین و خجالت بکشین .

 

ادامه نوشته