شهید هاشمی ...
حقیقت این است که هر چه بگوییم خسته شده ایم ،
اسلام دست از سر ما بر نمی دارد .
باید بمانیم و کاری که را که می خواهیم انجام دهیم .
«سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت»
عکسی از شهید مجید ابوطالبی
شهید تازه شناسایی شده
آتش بگیر تا بدانی چه میکشم
احساس سوختن به تماشا نمیشود ...
آقا مهدی هر وقت می افتاد تو خط شوخی دیگه هیچ کس
جلودارش نبود .
یک وقت هندوانه ای را قاچ کرد، لای آن فلفل پاشید ، بعد به
یکی از بچه ها تعارف کرد .
او هم برداشت ، شروع کرد به خوردن .
وقتی حسابی دهانش سوخت ،
آقا مهدی هم صدای خنده اش بلند شد .
بعد رو کرد بهش گفت : « داداش ! شیرین بود ؟! »
یـــــاد ســـنگـــــــرهـــای تــوأم با صفا
نیــمـــه شبـــهــا ذکـــر حـــقّ ، یاد خـدا
عقده ها رفتند و علت مانده است
در گلویم حاج همت مانده است
به يكي از بچه ها گفت :
من خواب پدر و برادر شهيدم را ديده ام و پيغام داده اند كه
به زودي پيش آنها خواهم رفت .
فرمانده بود اما براي گرفتن غذا مث بقيه رزمنده ها توي صف
مي ايستاد ...
من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست
اگر بگذارند ....
عظيم ترين نعمت خدا را نعمت ولايت می دانم و استحکام در
پيوند با ولايت را ضمانت بخش ھدايت و عاقبت به خيری
می پندارم .
فلذا نه تنھا در قلب و زبان ، بلکه در عمل کوشيده ام ارادتم
به ولايت را به ثبوت برسانم و از خداوند متعال مسالت دارم
که مرا در اين مھم ياری فرمايد ...
بیا تا ز مستی حکایت کنیم
زمستان بی سر روایت کنیم
بگوییم حاج همت که بود
امیر سپاه محمد که بود
خوشا آنان که در این صفحه خاک
چو خورشیدی درخشیدند و رفتند
خوشا آنان که جانان می شناسند
طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می شناسند
شهادت شهید آوینی در میدان مین :
مرتضی تعجّب كرد ! ... به زمین انداختش ...
چشم هایش را بست ... سرش گیج رفت ...
پایش را روی مین والمری گذاشت ... ضامن رها شد ...
لبهایش را به داخل كشید و با زبان خیسشان كرد و ...
سهراب چاک چاکِ من از یاد رفته است ...
برای دیدن بقیه تصاویر به ادامه مطلب بروید ...