ابراهیم طالشی
بدان که راه حق سخت است . تو باید سرنوشت خویش را در دست
گیری و با اراده خویش ، آسمان زندگیت را نورانی گردانی و این امر
ممکن نیست مگر اینکه عاشقانه ...
بدان که راه حق سخت است . تو باید سرنوشت خویش را در دست
گیری و با اراده خویش ، آسمان زندگیت را نورانی گردانی و این امر
ممکن نیست مگر اینکه عاشقانه ...
خداى تعالى به يكى از صدّيقان وحى فرمود :
مرا بندگانى است كه دوستم دارند و من دوستشان دارم ،
مشتاق منند و من مشتاق آنانم ...
...
اين آيه او را بسيار تحت تاثير قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند
فرياد زد :
« من به اسلام داخل شدم و به اين قرآن ايمان آوردم ... »
...
زخمی ام التیام می خواهم
التیام از امام می خواهم
السلام وعلیک یا ساقی
من علیک السلام می خواهم
خشى از گوشه هاى مسجد شنيد ، با خود گفت :
پس من تنها در مسجد نيستم ، كس دیگرى هم در ...
می فرمایند :
در آن ایام قلب مؤمن در درون خود آب می شود ، آن چنان که نمک درآب ذوب
می شود . ...
زمانهی عجیبی است .
برخی امام گذشته را عاشقند ، نه امام حاضر را !
میدانی چرا ؟
امام گذشته را هرگونه که بخواهند تفسیر میکنند ،
اما امام حاضر را باید فرمان ببرند !
و کوفیان ، عاشورا را اینگونه رقم زدند !
شهادت شهید آوینی در میدان مین :
مرتضی تعجّب كرد ! ... به زمین انداختش ...
چشم هایش را بست ... سرش گیج رفت ...
پایش را روی مین والمری گذاشت ... ضامن رها شد ...
لبهایش را به داخل كشید و با زبان خیسشان كرد و ...
آنگاه که خورشید طلوع میکند عده ای نماز صبحشان قضا شده
و آنگاه که خورشید ظهور میکند دیگر
وقت خودسازی نیست ...
شهید علی حیدری
روايت است كه مردى در مسجد مدينه به نماز ايستاده بود و با
ريشش بازى مى كرد ،
رسول خدا (ص) فرمود : اگر دلش با خدايش باشد با ريشش بازى
نمى كند .
هزار و يك كلمه ، ج 3 ، ص 284
شهيد سيد مرتضی آوینی رفت که سه پایه دوربينش را در
رمل های آن استوار کرد تا بتواند یک تاریخ بر جای مانده از
حماسه والفجر مقدماتی و والفجر یک را به تصویر بکشد ،
جایی که خود او را نيز به تاریخی با عظمت
مبدل ساخت ...
سوگند به خداوندی که مرا به حق برانگیخت ، آنان که در عهد
غیبت بر ایمان و اعتقاد به او ( حضرت مهدی (عج) ) ثابت
می مانند ، از کبریت احمر کمتر خواهند بود .
إعلام الوری بأعلام الهدی ، ص ۳۹۹حضور مداح معروف ، کربلایی حمید علیمی در سوریه
... به شوق حرمی آمدم که هر خشت آن ریشه عمر حسینی ها ست .
عمری گفتم " یالیتنا کنا معک "
و حالا وقت آن است که این حرف را ثابت کنم .
محور پاسگاه زید ( 27 تیر 1361 ) نیمهشب یکشنبه 27 تیرماه ،
گردان های در گیر در مرحله دوم عملیات رمضان به دلیل گذشت
زمان و نزدیک شدن صبح ، از تعدای از نیروهای داوطلب
می خواهند که از میدان مین پیش رو سریع تر گذر کرده
و معبری برای عبوردیگر رزمندگان باز کنند .
از میان 150 نفر داوطلب به 20 نفر از آنان اجازه ی ورود به
میدان مین داده می شود و ...
اغلب این 20 نفر نیز به شهادت رسیدند .
خون شهید ، جاذبهی خاک را خواهد شکست ؛
و ظلمت را خواهد درید ؛
و معبری از نور خواهد گشود ؛
و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد که برای
پیمودن آن ،هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد .
استاد شهیدان ...
« آشیخ آمد ... آشیخ رفت ... آشیخ نشست »
و از این قبیل متلک ها ...
تنها جایی که حجاب داشت هنگام نماز خواندن بود
گویا تنها کسی که به او مَحرم نبود
خداوند بود …
امشب به جنون کشیده میلم برگرد
ای جاری ندبه در کمیلم برگرد
بی تو شب تاریک مرا نوری نیست
برگرد ستاره ی سهیلم برگرد ...
کسی که در اصلاح نفس خود بکوشد ، سعادتمند می شود .
غررالحکم ص 237
آنان می فرمایند :
مهدی از اولاد من است . خداوند به وسیله ی او مشرق ها و مغرب های زمین را
فتح می کند ...
یک پرسش از استاد :
چگونه می توانیم حقایق را آن گونه که هست ، ببینیم ؟
حضور مداح معروف ، کربلایی حمید علیمی در سوریه
... به شوق حرمی آمدم که هر خشت آن ریشه عمر حسینی ها ست .
عمری گفتم " یالیتنا کنا معک "
و حالا وقت آن است که این حرف را ثابت کنم .
جواد و مادرش ، نگاهی به هم کردند و هم زمان پرسیدند :
ـ مگه توی این نامه چی نوشته ؟!
و حاجی بیآنکه کلمهای حرف بزند ، نامه را به دست جواد
داد . جواد هم با صدای بلند شروع به خواندن کرد ...
فرشته ای ظاهر شد و گفت : " چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟ "
...
خداوند گفت :
" این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد ! "
فرشته پرسید : " چه عیبی ؟ " ...
گر پرده ز رخ باز نماید مهدی
از خلق جهان دل برباید مهدی
ای شیعه چنان منتظر مولا باش
گویی که همین جمعه بیاید مهدی ...
اللهم عجل فی فرج مولانا
در اتاق شهيد بابايى رفتم و ديدم كه ايشان يك طناب
بسته است و يك پارچه روى آن انداخته است .
گفتم : چرا طناب بستهاى ؟
ﮐﺎﻓﯿـﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﺕ ﯾﮏ ﻧﺴﯿـــــﻢ ، ﻣـﻮﺟﯽ ﺑﯿــﻔﺘﺪ ﺩﺭ
ﺳﯿــــــﺎﻫﯽ ﭼـــﺎﺩﺭ ﺗـﻮ ،
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﯽ ﺑﯿــﻨﯽ ﮐﻪ ﻓﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺷﺪﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺁﺭﺯﻭﯼ
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﺧﺎﮐﯽ ﺷﺪﻥ ﭼﺎﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ …
کسی که دنبال روزی است تا آبروی زن و بچه ی خود را
حفظ کند ، اجرش از رزمنده در راه خدا بیشتر است .
امام رضا (ع) . بحار ج 74 . ص 339
چیست دل چسب ترین عیدی شهر الله
یوسف فاطمه بازآ و بگو بسم الله
هر سحر ذکر دلم بود که همراه شما
یک سحر ، وقت اذان ، صحن ابا عبدالله
نام عملیات : رمضان
زمان اجرا : 23/4/1361
تلفات دشمن ( کشته ، زخمی یا اسیر) : 8715
رمز عملیات : یا صاحب الزمان ادرکنی
مکان اجرا : منطقه عملیاتی شلمچه ـ شمال غربی خرمشهر
و شرق بصره
به روایت سردار جعفر جهروتی :
من راه افتادم وسط میدان مین . دیدم کار خودم است ،
مجبور شدم با دندان سیم تلهها را باز کنم و هر طور که شده
مینها را خنثی کنم .
داییش تلفن کرد گفت : « حسین تیکه پاره رو تخت
بیمارستان افتاده شما همین طور نشستین ؟ »
گفتم : نه ! خودش تلفن کرد ، گفت : «دستش یه خراش کوچیک
برداشته پانسمان میکنه میاد . گفتش : شما نمیخواد بیاین . خیلی
هم سر حال بود . » داییش گفت چی رو پانسمان میکنه !؟
دستش قطع شده !
همان شب رفتیم یزد بیمارستان . به دستش نگاه می کردم .
گفتم : این خراش کوچیکه ؟
خندید گفت : دستم قطع شده ، سرم که قطع نشده !!!
دكتر حسام الدين آشنا استاد دانشگاه امام صادق در يادداشتي
نوشت :
یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم
و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضو خانه در آنجا واقع بود
رفتم ، منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این میان ،
در یکی از دستشوییها باز شد و ...
سهراب چاک چاکِ من از یاد رفته است ...
حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی ( قدس سره )
چنین می گوید :
با خود عهد كردم كه چهل شب چهارشنبه پیاده به
« مسجد سهله » بروم ، به این نیّت كه جمال آقا صاحب الأمر
« علیه السلام » را زیارت كنم و به این فوز بزرگ نائل شوم ...
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید ...
موسوی منافق نیست ... سبزها دشمن نیستند .....
ندارم كه در شب نماز به جاى آورم .
سلمان گفت : در روز گناه مكن .
رساله لقاءالله ، ص 197
خدایا
تو خود میدانی كه هم واره آماده بوده ام آنچه را كه تو خود به من دادی در راه
عشقی كه به راهت دارم نثار كنم.
اگر این نبود آن هم خواست تو بود .
پروردگارا
رفتن در دست تو است من نمیدانم چه موقع خواهم رفت ولی میدانم كه از تو باید
بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده ات
بجنگم تا به فیض شهادت برسم .
الهم الرزقنا توفيق الشهاده في سبيلك
یک پرسش از استاد :
چگونه پاداش بعضی اعمال انسان ، از حساب و شماره می گذرد ؟
موهایم را بالا می بستم و مقنعه ام را بالا می بردم .
مانتوهایم بالای زانو بود و شلوار کوتاه می پوشیدم .
حتی در مدرسه موهای هم کلاسی هایم را خودم درست می کردم!
با هم پچ پچ می کنند ... ولی ...
با زخم زبان مرا نشانه می گیرند ... ولی ...
ولی ... نمی دانند که دیگر کارساز نیست ...
دیگر من اوج گرفته ام در آسمان بی انتهای بندگی ...
چادرم ، تنها دلخوشیم به این است که عرق روی پیشانیم
عرق بندگی است نه عرق شرم ...
روز حجاب و عفاف گرامی باد
برای قائم غیبتی است که مدتش بسیار طولانی است .
...
در روز رستاخیز در بهشت با من و در مقام من است .
او در سلول 20 بود و من در سلول 18 . تازه آورده بودنش .
ریشش را تراشیده و عمامه از سرش برداشته بودند ...