بیقرار ...
اهل دل چون نامه انشا می کنند
ابتدا با نام زهرا می کنند
آیا می توان مسافری را که دل در گرو جای دیگر
دارد ، پیش خود نگه داشت ...
اهل دل چون نامه انشا می کنند
ابتدا با نام زهرا می کنند
آیا می توان مسافری را که دل در گرو جای دیگر
دارد ، پیش خود نگه داشت ...
اگه زندگی بدون عشق ممکن نیست ؛
زندگی بدون معشوق هم ممکن نیست !!
مولای من !
اگر اینگونه می پسندی که سرمان را از جفا ببرند
و به یادگار برند ،
حرفی نیست ....
این سرما و گردن نازک تر از مویمان ...
امروز یه چیزی دیدم و شنیدم ، که به بعضی از
افراد حق دادم که نظرشون راجع به بعضی
آدم های مذهبی برگرده ....
نمی دونم این عذاب برای کدوم گناهمه ....
خدایا !
نذار زنده باشم که این روزها رو ببینم ...
داشتم فکر می کردم واقعا از کجا شروع شد ...
این عشق به شهادت و جون دادن در راه خدا رو
میگم .
خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که :
سفر عشق از آن روز شروع شد که خدا
مهر یک بی کفن انداخت میان دل ما
حب الحسین سر الاسرار شهداست ...
فأین تذهبون ... !
دوستان سلام .
تو این مدتی که وبلاگ سرپا بوده ، بعضی از رفقا خیلی
زحمت کشیدن ....
گاهی پشت یک کلمه ، یه دنیا حرفه ...
کم آوردم ....
دارم از دوریت دیوونه میشم ...
خاکت بوی عشق میده ... بوی کربلا ...
هر وقت دلم برات تنگ میشه ...
خدایا ...
در این واپسین روزهای فراق ، تنهایم مگذار ....
آخر یه روز شهادتو ازت میگیرم
میام میون شهدا آروم میگیرم ...
اندر کمند زلفش ، ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی ، بی جرم و بی جنایت
دو ماه در غربت سوختیم ...
دو ماه با ناله های زینب شب را صبح کردیم ...
دو ماه ، چشمانمان تر ، قلبمان داغدار ،
و مشکی رنگ پیراهنمان بود ...
دو ماه که گذشت ، یادمان نمی رود
مهدی (عج) هر صبح و شب به یادت خون می گرید
دو ماه که گذشت ، یادمان نمی رود
" کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا "
ارباب ...
بعد دو ماه ، شال عزایم را به یاد تو به گردن می اندازم ،
تا ابد ..........
آری ...
رسم زمانه این است ...
جدایی ، راز عشاق است ...
و عشاق ، به درد فراق عادت دارند ...
و عاشقان ، تحفه ای جز خون ندارند ...
راه عاشقی ، گذشتن است ...
گذشتن از خود ...
گذشتن از زندگی ....
گذشتن از خون ....
و ....
شهادت رسم عاشقان است ...
السلام علی العشاق الحسین (ع)
السلام علی العشاق الشهادة
ما کجا و عاشقان بارگاه انس کجا ....
از این روزهای دلگیر جدایی از یوسف زهرا
از این قدم های منتهی به مزار عاشقان
از این خواب های پریشان
از این تنهایی ها و بی کسی ها
از این نگاه های بی قرار به شش گوشه در قاب
دریافتم
که هنوز لایق شهادت نشده ام ....
دلا بسوز که در این سوختن ها
حیاتی نهفته است ...
... یا کربلا ...
سالهاست با دیدن هرصحنه ای ، به یاد تو می افتیم و خون دل
می خوریم .
کی میرسه اون روزی که انتقام معجرهای برباد !!! رفته و جای
سیلی روی صورت رو بگیریم ...
کی میرسه انتقام اون مجلس ... لا اله الا الله ...
شب های جمعه
هرچی بخوای سرخودتو گرم کنی و به این فکر
نکنی که هنوز کربلا نرفتی ....
بازم می بینی یه غم بزرگ توی سینه ت هست ...
چند روز پیش داشتم بردی که تو دفتر بسیجمون
نصب شده بود برمی داشتم ،
دیدم با چندتا میخ خیلی بزرگ ، به اندازه یک
انگشت به دیوار وصلشده ...
می دونید یاد چی افتادم ؟؟؟؟؟
بعد تصور کردم اگه میخ داغ باشه ، چقدر قدرت
سوراخ کردنش بیشتر میشه ....
امان از دل مولا ....
کربلا نیام می میرم ، زنده موندنم محاله ...
با تو مستیم حلاله ، پیش زندگی حرومه ...
سخته ...
سخته که نبینمت و هنوز زنده باشم ...
سخته ندیدنت و دیدن همه مردم .
اگه دوست دارید بخونید می تونید یه سر به ادامه مطلب بزنید .
اگرم دوست ندارید سر نزنید .
از غربت شیعه دلخونم مولا ...
از بی کسی شیعیان جگرم آتش گرفته ...
از غربت تو ، ای یوسف زهرا (س) ...
قافلهای در راه است که گنهکاران را در آن راهی نیست ،
آری ...
گنهکاران را راهی نیست ، اما پشیمانان را که میپذیرند !
مهدی فاطمه ...