فرمانده بود اما براي گرفتن غذا مث بقيه رزمنده ها توي صف

 مي ايستاد .

سر صف غذا هم جلويي ها به احترامش کنار مي رفتند ،

مي خواستند او زودتر غذاش رو بگيره .

 او هم عصباني مي شد ول مي کرد و مي رفت ...

 نوبتش هم که مي رسيد آشپزها غذاي بهتر براش مي ريختند ،

او هم متوجه مي شد و مي داد به پشت سريش ... !