با برادرم توی خیابون می رفتیم .

چشمم افتاد به دختری چادری که از خیابان می گذشت .

گفتم : چقدر بدم میاد از چادر  ... حس بدی داره !

برادرم گفت : حال نمیده نه ؟

.

.

.

تازه فهمیدم چرا چادر رو دوست ندارم !

حالا به جای چادر ، حالم از خودم بهم میخورد .