شهید محمود کاوه
گوني بزرگي را گذاشته بود روي دوشش و توي سنگرها جيره پخش مي کرد .
بچه ها هم با او شوخي مي کردند .
- اخوي دير اومدي - برادر مي خواي بکُشيمون از گُشنگي ؟
- عزيز جان ! حالا ديگه اول ميري سنگر فرماندهي براي خودشيريني ؟
گوني بزرگ بود و سرِ آن بنده ي خدا پايين .
کارش که تمام شد . گوني را که زمين گذاشت همه شناختنش .
او کسي نبود جز محمود کاوه ، فرمانده ي لشکر .
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲ ساعت 23:33 توسط بیقرار شهادت
|
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی