ترکش
مثل همه بسيجيان دو تكه تركش خمپاره برداشته بودم كه
يادگار با خودم ببرم منزل .
برگ مرخصیم را گرفتم و آمدم دژبانی .
دل و جگر وسايلم را ريخت بيرون ، تركش ها را طوری
جاسازی كرده بودم كه به عقل جن هم نمی رسيد .
ولی پيدايش كرد .
پرسيد : « چند ماه سابقه منطقه داری ؟ »
گفتم : « خيلی وقت نيست »
گفت : « شما هنوز نمی دانی تركش ، خوردنش حلال است
بردنش حرام ؟ »
گفتم : « نمی شود جيره خشك حساب كنی و سهم ما را
كه حالا نخورده ايم بدهی ببريم ! »
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ساعت 10:16 توسط بیقرار شهادت
|
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی