عطش امام حسین (ع)
هلال ابن نافع گويد :
هنگام شهادت حضرت امام حسين بالاي سر حضرت آمدم ،
بخدا قسم كشته اي غرقه در خون ، نيكوتر و نوراني تر از او
نديدم ، نور صورت و هيبت او مرا از تفكر در شهادتش
مشغول كرد ، و او در آن حال آب طلب مي كرد ،
شنيدم مردي گفت :
بخدا سوگند از اين آب نياشامي تا به آب جوشان (جهنم )
وارد شوي .
حضرت فرمود :
واي بر تو من از آب جوشان جهنم نمي نوشم ، من بر جدم
پيامبر وارد مي شوم و در منزل او ساكن مي شوم ،
در جايگاه صدق ، نزد مالك قدرتمند ، و از آب صاف مي نوشم و
از كارهاي شما شكايت مي كنم .
مصيبت عطش بر سيدالشهداء از همه سنگين تر بود ،
نه از آن جهت كه تشنگي سراسر وجودش را فراگرفته بود و
لبها خشك و پژمرده و چه بسا دهان مجروح و سوي چشم
كم شده بود ، نه ، بلكه از آن جهت كه فرياد العطش اطفال
مظلومش را مي شنيد ،
از آن جهت كه جوان برومند او علي اكبر ، از پدر تقاضاي آب ،
كه حق حيات است دارد ،
اما سيدالشهداء آبي نمي يابد ،
از آن جهت كه صورت طفل شيرخوار خود را مي بيند كه چگونه
از تشنگي به كام مرگ فرو مي رود و آتش گرفته ،
اما چاره اي ندارد ،
آري اگر براي ديگران آب براي رفع عطش بود ،
براي علي اصغر هم آب بود و هم غذا ،
چرا كه مادرش نيز شير نداشت ، چقدر سنگين است بر مثل
سيدالشهداء كه از آن مردمان پست ،
براي طفل خود تقاضاي آب كند ، اما با تير به او پاسخ دهند ،
و بالاخره برادر گرامي خود را براي آوردن آب فرستاد ،
گويا اطفال منتظر آب بودند ، كه ديدند سيدالشهداء برگشت و
خبر شهادت برادر را آورد ...
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی