شهید صیاد ...
آخرين ديدار ما ، سفر شلمچه بود كه به اتفاق خانواده
براي بازديد از مناطق عملياتي جنوب رفته بوديم .
در آنجا بود كه ايشان خيلي از شهادت حرف مي زد .
بسيجيان مثل پروانه دور پدرم ، حلقه زده بودند و
عكس می انداختند .
با او صحبت مي كردند و خاطرات ايام جنگ را با هم مرور
می كردند .
چيزي كه من در آن روزها در روحيات پدرم مشاهده
مي كردم ،
حالت وداع و خداحافظی بود .
خداحافظی از جبهه ها ، سرزمين دوست داشتنی كه برای
پدرم بسيار عزيز بود .
اين فراق در تمام وجود او كاملاً مشهود بود .
حرف هايش طعم آسمان مي داد .
بعد از آن ديدار به مشهد رفتند و بعد از بازگشتن از
حرم امام رضا(ع) بود كه واقعه شهادتشان رخ داد .
خاطره اي از شهيد صياد شيرازی
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ساعت 11:30 توسط بیقرار شهادت
|