تصور کنید مادر یا یکی از دوستان صمیمی با هزار احترام و ادب ما را به یک مهمانی بزرگ

 و بزم با شکوه دعوت کرده اند . وقتی می رویم با خوش آمدگویی به استقبال ما می آید .

 در مهمانی یخچال و میز بزرگی را به ما نشان می دهندکه انواع و اقسام غذاها ، میوه‌ها ،

شیرینی ها و نوشیدنی ها وجود دارد . با تبسم می گویند : راحت باشید و از خودتون حسابی

 پذیرایی کنید ، فقط یک نکته را دقت کنید از بین همه خوردنی ها و نوشیدنی ها از آن طَبَق 

 هرگز چیزی مصرف نکنید ، به ظاهر قشنگشان نگاه نکنید ، فاسد و سمّی هستند و از آن دیس

 هم ، از من که خیرتان را می خواهم بشنوید و نخورید بهتر است .

 برای میزبانی که این همه مال و ثروت دارد و عاشق ما است ، سلامت ما مهم است و

 اگر ما را از آن دو منع کرده برای نفع رساندن یا دفع ضرر از ما است .

در مهمانی بالا آیا از میزبان مهربان و دست و دلبازمان تشکر نمی کنیم ؟

نسبت به آن دو طَبَق و دیس چه حسی داریم ؟

 وقتی می دانیم که میزبان واقعاً عاشق ماست و خودش ما را به این جشن و بزم با شور

 و شوق زیاد فراخوانده ، به ذهنمان می گذرد چرا جلوی لذت ما را می گیرد ؟

 اگر فرد ناشناسی در مهمانی به ما از آن خوراکی های ممنوع تعارف کند و بگوید خیلی

 خوشمزه است به حرف او گوش می دهیم یا به سخنان میزبان مهربان .

 میزبان از سلامت و فساد خوراکی ها و نوشیدنی ها مطلع است یا دیگر مهمانان ؟

اگر کسی به سخنان میزبان اهمیت ندهد و بگوید : « یه شب هزار شب نمی شود . » ، یا

 یواشکی از آن طَبَق و دیس بخورد . به میزبان ضرر زده یا به خود ؟

 در زندگی دنیا نیز خدای مهربان میزبان ماست و ما باید به دستوراتش که سراسر به سود

خودمان است با جان و دل گوش کنیم .

در مثال بالا طَبَق ، از « محرمات الهی » حکایت می کند و دیس از « مکرو هات » .

ما به جای تشکر از خداوند بخشنده و هستی بخش و مهربان چه می کنیم ؟

 بسیاری از ما دستوراتش را خشکی و بی لذتی می دانیم و چشممان را به روی این همه

 نعمت و هدیه الهی می بیندیم و اصرار به خوردن از آن دو ظرف ممنوع داریم ؛

خدا گفته همه چیز برای تو حلال و طیّب و طاهر و پاک است ، مگر این که یقین کنی چیزی

 نجس و حرام است .

همه دیدنی ها برای تو آزاد است ، مگر مواردی که من دورشان را

 خط کشیدم .

همه شنیدنی ها برای تو مجاز است مگر مواردی که من مجوزشان را صادر نکرده ام .

همه خوراکی ها و نوشیدنی ها برای تو حلال است ، مگر مواردی که من زیرشان مهر

 تأیید نزده ام و ...

استفاده از این طبق محرمات و دیس مکروهات و و بی توجهی به راهنمایی های

رفیقمان ، خدا ، که از همه بیشتر به خیر و صلاح ما آگاه است و عاشق ماست ، به سلامت روان

 و جسممان ضرر می زند ، برخی از ناپرهیزی ها ما را گرفتار اضطراب و افسردگی می کند

 به طور که اگر در زندگی آسایش هم داشته باشیم طعم آرامش را نمی چشیم و اگر ورود

 ممنوعی را به خیال زرنگی رد کنیم به دره خواهیم افتاد .

 متأسفانه برخی از نافرمانی ها ما را به کام اژدهای مرگ می کشاند . 

 اولیاء و عرفای الهی با رعایت همین دستورات آرامش و نشاط دائم دارند و از سلامت جسمی

 و ذهنی و روحی بالایی برخوردارند و به همین دلیل عمرشان طولانی است .

 پس بیاییم با میزبانمان (خدا) در بزم زندگی مهربان باشیم و رفیق .


اگر میزبان یا پزشک به ما از مسموم بودن غذایی خبر دهند از آن‌ها تشکر می کنیم

آیا از ائمه و جانشینان ایشان یعنی مراجع و عالمان ربانی که پزشک روح ما هستند تشکر

 می کنیم؟

آن‌ها ما را از نیات ، اعمال و افکار و گفتار سمّی بر حذر می دارند . در واقع رسالت پزشکان

 روح خیلی سنگین تر و مهم تر است چون موضوع کار آن‌ها روح جاوید و ماندگار است .


امام زمان (عج) فرمودند :

و « اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَةْ فَارْجَعُوا اِلي رَواةِ حَديثُنا فَانّهُمْ حُجَّتي عَلَيكُم وَ اَنَا حُجّةُ الله عَلَيهِم...» ؛

«در رخدادهايي كه اتفاق مي‌افتد به راويان حديث ما مراجعه كنيد ، زيرا آنان حجت من

 بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم » .

در واقع وقتی شبهات و شایعات از سوی دشمنان روی مراجع زیاد است و دوستان ناآگاه هم

 همان ها را تکرار می کنند این به معنی این است که دشمن به زیرکی از جایگاه خطیر این

 بزرگواران در هدایت در مسیر سبک زندگی دینی و نقش الگویی ایشان از بسیاری از ما

 آگاه تر است .

 به همین دلیل در پرتکل های سرّی سیاسی آن‌ها ترور شخصیت مراجع ، دین گریز کردن

 جوانان ، خدشه دارد کردن انتظار فرج و منحرف کردن عزای بر سالار شهیدان ،

تفرقه بین مردم و روحانیون ، جدا کردن مداحان از عالمان ربانی ، فرقه سازی ، در صدر

کارها قرار گرفته است .