شهيد فهميده
توي خرمشهر محمد حسين و دوستش هر دو با هم مجروح
شده بودند . از بيمارستان که مرخص شدند ، برگشتند خط
مقدم . فرمانده گفت بايد به خانه هايتان برگرديد .
اشک توي چشمان حسين حلقه زده بود .
به فرمانده گفت من به شما ثابت مي کنم که مي توانم به خط
بروم و لياقت آن را دارم .
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ساعت 16:14 توسط بیقرار شهادت
|
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی