جرعه نوش کوثر
عرض کرد : آقا زاده ها هم بیایند نزدیک تر تا از نزدیک امام (ع) را زیارت کنند .
معظم له فرمودند : پس بقیه چی ؟ !

عرض کرد : آقا زاده ها هم بیایند نزدیک تر تا از نزدیک امام (ع) را زیارت کنند .
معظم له فرمودند : پس بقیه چی ؟ !

همه از محال بودن آرزوهایت سخن میگویند ...
گفت: اسكله چه خبر؟
گفتم: «منتظر شماست كه برويد شهيد شويد.»
خنديد ، چند قدم جلو رفت، برگشت نگاهي كرد و دوباره رفت.
جسدش را كه آوردند گريه ام گرفت . گفتم : من شوخي كردم . تو
چرا شهيد شدي؟!

مواظب باشیم...!!
نگه داشتن دین و ایمان در آخرالزمان ...
مثل نگه داشتن ذغال گداخته در کف دست است ...

یعنی اسیر این چادر مشكی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد ...
و تو ای عزیز !
خوب می دانی که تنها کسانی مردانه می میرند ،
که مردانه زیسته باشند .
اللهُمَ إنی أسالُکَ بِإقبالِ نَهارِکَ و إِدبار لَیلِکَ
و حُضورِ صَلَواتِکَ و أَصواتِ دُعائِکَ و تسبیحِ ملائِکَتِکَ
أن یَتوبَ علَیَّ
إنکَ أنتَ التواب ُ الرَحیم ...
سپس در آن روز یا آن شب جان سپارد با توبه از دنیا رفته است .
... ایشان به حالت مزاح فرمودند :
اینجا که نمی شود پیراهن را از تن درآورد ! ...
روزی حضرت سلیمان (ع) در کنار دریا نشسته بود .
نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل می کرد .
سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او ...
آمد گه شادمانی ای مردم
آن وعده ی آسمانی ای مردم
ای زنده دلان ظهور نزدیک است
هنگام ظهور نور نزدیک است
آن ماه به چاه رفته باز آید
قائم به اقامه ی نماز آید
****************
نیمه ی شعبان گل نرگس شکفت
چلچله از شادمانی شب نخفت
آبشار یک لحظه آرام شد ، نریخت
تا که رازش با گل نرگس بگفت
سرو حیران شد از آن فر و جلال
ماه فرو مانده در آن حسن جمال
عیدتان مبارک
اگه دوست دارید بخونید می تونید یه سر به ادامه مطلب بزنید .
اگرم دوست ندارید سر نزنید .
![]()
عاقد که خطبه را خواند ، صداي اذان بلند شد .
همينكه محبوب گشت ، من گوش او مى شوم كه با آن مى شنود ، ...
كه آن را دوست دارى ؟ عرض كردم : بله ، بخدا سوگند . فرمودند : بدان كه همانا در مقابل هر
چيزى كه مى بينى و نمى توانى آن را بخرى و صبر كنى حسنه اى براى تو خواهد بود .
( ثواب و عقاب اعمال شیخ صدوق )
به من آب نرسيد ، ليوان را به من داد و گفت :
" من زیاد تشنم نيست ، نصفش رو خوردم . بقيه ش رو تو بخور ، گرفتم و خوردم . "
فرداش بچه ھا گفتند که .....
اصلا جيره ھر کس نصف ليوان آب بود .آقا بهم فرمود: حميد ! اگر ھمينطور ادامه بدهی خودم ميام می برمت ...