امـــا ...خـــدایـــــا ...
تـــو کـــه میـــدانـــی؟
درمـــانــــم چه است !
خیال شهادتــــ مرا بی خیال عالم کرده....
اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک
سخت است گفتن اما
زان سخت تر نگفتن
این راز برملا را
از این و آن نهفتن
میگن شبهای جمعه ، شهدا میرن پیش ارباب و اگر کسی
ازشون یاد کنه ، از اون فرد پیش ارباب یاد می کنن ....
طبق رسم هر هفته ، شب های جمعه ، یاد شهدا می کنیم با
یک خاطره از سفر کرده های عاشق ....
شما هم اگر دوست داشتید با ما همراه بشید ، کلمه " یامهدی "
رو به شماره زیر پیامک کنید.
30002223800338
التماس دعا . یاعلی
یا سر و سامان ببری ،
قلب من ،
سمت شما میل تپیدن دارد ...
مهدی جان ...
کربلای ایران ...
نایب الزیاره هستم ان شاءالله ...
برای سومین بار ...
یاعلی ...
بهشت زهرا ، گلزار شهدا ...
سر راه گفتیم به مادر شهید شهبازی که نزدیک قبر پسرش
براش یه جایی رو درست کردن ، سر بزنیم ...
خلاصه اینکه رفتیم یه سلامی بکنیم که ما رو دعوت کردن داخل
و گرفتنمون به کار 
سیب زمینی پوست کندن و ظرف شستن و غیره ...
اما کلی انرژی گرفتیم ...
واسه اعزام به جبهه باید والدینش رضایت نامه می دادند.
پدرش چند سال پیش به رحمت خدا رفته بود.
رضایت نامه رو گذاشت جلوی مادرش.
" چه امضا بکنی، چه امضا نکنی من میرم!
اما اگه امضا نکنی من خیالم راحت نیست؛ شاید هم جنازه ام پیدا نشه! "
تو دل مادر آشوبی به پا شد، رضایت نامه رو امضا کرد ...
پسر از شدت شوق، سر به سر مادرش گذاشت ودست مادر رو بوسید وگفت:
" جنازه ام رو که آوردند، یه وقت خودت را گم نکنی؛ بی هوش نشی ها.
چادرت رو هم محکم بگیر! "
حجت بين ما ها ، این باشه که ، هر کی بسيجی واقعی بود ،
آخرش شهيد می شه ...
این متن رو برای استاد ادبیاتم نوشتم و دادم بهش ، گفته بود
از دغدغه هاتون بنویسید به عنوان تحقیق و من ...
♦ تو برای خدا باش ، خدا و همه ملائكه اش برای تو خواهند
بود ، من كان لله كان الله له .
چند وقت پیش ، یه کتاب خوندم که واقعا قشنگ
بود و برای افرادی بود که ادعای سربازی آقارو
دارن پیشنهاد می کنم بخونیدش :
کمی دیرتر " سید مهدی شجاعی "
صفایی ندارد ارسطو شدن
خوشا پرکشیدن پرستو شدن
اهل دل چون نامه انشا می کنند
ابتدا با نام زهرا می کنند
آیا می توان مسافری را که دل در گرو جای دیگر
دارد ، پیش خود نگه داشت ...
شادی روح شهید محمد رسول خلیلی فاتحه و صلوات
اگه زندگی بدون عشق ممکن نیست ؛
زندگی بدون معشوق هم ممکن نیست !!
مجید بطری آب را برداشت روی دندان های
جمجمه می ریخت و گریه می کرد و می گفت :
« بچه ها ! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم ...
به خدا نداشتم . تازه آب براتون ضرر داشت ! »
شهادت پایان نیست
آغاز است ....
استخاره کرد . بد آمد .
گفت : « امشب عمليات نمي کنيم . » بچه ها آماده بودند .
چند وقت بود که آماده بودند . حالا او ميگفت « نه » .
وقتي هم که مي گفت « نه » کسي روي حرفش حرف
نمي زد . فردا شب دوباره استخاره کرد . بد آمد .
شب سوم ، عراقي ها ديدند خبري نيست ، گرفتند خوابيدند .
خيل هاشان را با زير پيراهن اسير کرديم .
شهيد ردائي پور
امام محمد باقر (ع) :
آنكه به خدا توكّل كند ، مغلوب نشود و آنكه به خدا توسّل
جويد ، شكست نخورد .
ميزان الحكمة ، ج13، ص459
توي خط مقدم فاو بوديم . بچه ها سر آر پي جي رو باز
مي کردند و داخلش سير مي ريختند .
فضا رو مي پوشاند ...
بيچاره عراقي ها فکر مي کردند ايران شيميايي زده !!!
يه ترسي وجودشون رو مي گرفت که بيا و ببين
تاریخ پرواز : ۱۱/۵/۹۲
راه طور است ، اگر هم سفری بسم الله ...
الماس اگر چه از همه ی جواهرها شفاف تر
است ، سخت تر نیز هست .
ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق تنها
با یقین مطلق ممکن است ...
و ای دل ! ... تو را نیز از این سنت لایتغیر خلقت
گریزی نیست . نپندار که تنها عاشورائیان را بدان
بلا آزموده اند و لاغیر ...
صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است !
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی
